رو دلم انگاری یه وزنه ی سنگین و بزرگ گذاشتن خیلی سنگین 

یه چیزی انگار قلبمو فشار میده شاید عذاب وجدان دلاییه که شکستم شاید به خاطر حس نفرتی که تو عمق دلم کاشته شاید به خاطر یادآوری همه ی حماقتاییه که کردم یا به خاطر حرفی که زدم و پاش نموندم 

اگه به خاطر یکی از اینا بود که خوب بود ولی وقتی به خاطر همه ی ایناس میشه نور علی نور . 

کاش میشد یه کاری کنم با این وزنه ی لعنتی کاش میشد درستش کنم این تپش قلبی رو که پایین نمیاد کاش میشد یه کاریش کرد 

دیگه حتی سامی هم نمیاد شونه هامو بگیره پرتم کنه از این حال بیرون جون میدونه کارساز نیست .

این قصه قصه ی ما نیست ...

ی ,خاطر ,یه ,میشد ,شاید ,کاش ,به خاطر ,کاش میشد ,میشد یه ,همه ی ,شاید به

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

من پدر ِخانواده ! tinalearnct کتابخانه عمومی شهدای لواسانات بهترین سایت پارچه دوست صبح صادق خلاصه کتاب تحلیل و طراحی نوین سیستم ها باری به هر جهت حق است ولایت مرتضی علی (علی) دانش آموزان برتر ایران